25 سال زمان زیادی ست برای خانه نشین شدن بزرگ ترین مردِ هستی، مردی که فاعل است در هر امر خیری که به نظر کوچک بیاید و نا چیز و در نظر به حدی بزرگ بیاید که نشدنی بحساب آید.
درست است که این زمانِ زیاد فاعلیت را از وی نگرفت و هر کار که به مصلحت اسلام و امت پیامبر صل الله علیه را به زیباترین نحو انجام داد اما هیچ گاه در جایگاهی که باید باشد و شکفتگیِ حقیقیِ اسماء وجودی اش بر عالم محرز شود قرار نگرفت.
عالَم باید از غصه ی به ثمر ننشتند قدر و اندازه ی علی علیه السلام از روند زندگی خود پشیمان و در صورت تغییر ندادن سبک زندگی خودش به انهدام و معدوم شدنِ خود طلب و میل بیشتری می داشت تا بقا و ادامه ی حیاتش.
جدای از این زاویه که به بررسی علل و عوامل شکوفایی ابعاد اجتماعی امام می پردازد و جز با ایجاد شرایط و داشتن قوای مردمی هر چند معدود میسر نیست؛
طولانی بودنِ زمانِ 25 ساله ی خانه نشینی و عدم تشکیل حکومتِ توحیدی و به اعتباری عدم به ثمر نشستن مبارزات 23 ساله ی پیامبر بلافاصله بعد از مبعوث شدن و سیر تکمیلیِ کادرسازی پیامبر سبب شد مردم، مومنین، جماعتی از مرد و زن که در زمانی میل و طلب به جریان حقی داشته اند به بیماریِ گذر زمان دچار شده و ویروس های گریبان گیرِ کُند شدنِ جریان را خواسته یا ناخواسته به جان بخرند.
این بیماری که به شدت مُسری بوده و در فرد یأس، رخوت، ناامیدی، ناتوانی، نشدن، دیر شدن، اشتباهات ساختاری، ضعف امام، ضعف ماموم، عدم همراستایی با امام توسط ماموم و ... را القا می کند و مدیریت زمان و طبق برنامه های طراحی شده -به هر دلیلی- حرکت نکردن عامل بکار افتادنِ این ویروس است از عاملی مهم ناشی می شود که مدیریت و کنترل آن، برنامه ریزی برای ارتقاء آن، فهم راه های تقویت آن می تواند نه تنها از وجود ویروس جلوگیری کند، که قهرمانِ مبارزه ی با این سمِّ مهلکِ اجتماعی باشد.
ایمان مقوله ای ست که نه به زمان محدود می شود و نه به مکان. ایمان، مولفه ی ابتدایی و انتهایی رشد انسان است که سیر زندگی اش بر اساس آن محک خورده و اندازه گیری و ارزیابی می شود.
ایمان که باشد مهم نیست که چند سال مجبور به خانه نشینی همراه امامت باشی؛ هر آن که امام برخواست همراه با او برمیخیزی و هر گاه نشست همراه با او می نشینی. همراستایی قیام و قعود مومن و امام بسته به میزان ایمانی ست که در هر لحظه ی زندگی خود آن را همجون یک دُرّ مراقبت کرده و از نشتی دادن هایی که طولانی شدنِ زمان یکی از عوامل اصلی آن است جلوگیری می کند.
ایمان که باشد اگر ساختار حق، طاغوت هم شد، نه تنها ذره ای از اعتماد به جریان پیامبر کم نمی شود بلکه بیشتر و بیشتر به ولی خدا نزدیکی ایجاد می شود تا همراه با او خیزهای بنیادی برداشته شود و در وقت لازم پرشی عمیق و پر شتاب حاصل شود.
ایمان که باشد 1500 سال هم طول بکشد افراد همیشه آماده ی رزمند، آماده ی جهادند، انگیزه شان برای اقامه دین، برای احیای نماز، ترویج انفاق ذره ای هم کم نمی شود.
ایمان که باشد بهانه ها برای فرار از جبهه و همراهی با امام تبدیل به ارزشمندی و بها داشتنِ با امام بودن می شود، یاری کردنِ امامی که مظهر ایمان است در سختی ها شیرین تر می شود از عسل. بهانه ها می شود حربه ای برای دست به سر کردنِ دشمن، پشت گوش انداختنِ گفته های وسوسه انگیز او، و منهدم کردنِ جبهه ی باطل.
ایمان که باشد نه ویروسی کارساز است و نه بیماری ای. مهم فقط کمک کردن برای بلند کردن پرچم لااله الا الله توسط ولی الهی در عالَم.
فردِ مومن ناتوان نیست به اندازه ی حقیقتِ وجودیِ ایمان، اما هر چقدر هم که احساس ناتوانی و کوچکی کند در مقایسه با جریانِ حق، با کمک ایمانش از همان گردنه ای که در آن مستقر است حراست می کند.
ایمان که باشد ثمرات تلفیق احیاگری امام در مومنین به اندازه ی ثمربخشی حق در طول تاریخِ انبیا است.
ایمان که باشد امام خانه نشین نمی شود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*سوره مبارکه شعراس
*سوره مبارکه حجّ
سوره مبارکه کوثر
* امام هادی علیه السلام: هر کس بر طریق خدا پرستی استواری کند زندگی برایش شیرین و راحت می شود گرچه قطعه قطعه شود. (
* کتاب الغارات، ابراهم هلال ثقفی، انتشارات ارشاد،76 ه.ش
*کتاب تقدیر و تدبیر؛ احمدرضا اخوت؛ انتشارات قرآن و اهل بیت؛ 94 ه.ش
* کتاب استرس رزم؛ احمدرضا اخوت؛ در دست چاپ؛ انتشارات قران و اهل بیت
برچسبها: تعاریف زندگی قرآنی
هر انسانی خواسته هایی دارد که لازمه رسیدن به آن خواسته ها حرکت های تدریجی و گام به گام با لباس سعی و تلاش است.
این سعی و تلاش انقدر مهم است که گاه می توان از روی آن طلب افراد را شناسایی کرد.
طلب سعی می آفریند
سعی طلب زا است.
برچسبها: تعاریف زندگی قرآنی
همیشه درگیر بودم با آدم هایی که مرا نقد میکنند و تعریفی نیستم پیششان.
ذهنم گرفتار بود برای پیدا کردن راه کاری که از اونها دوری کنم.
کسانی که بکن-نکن هایشان زیاد است.
کسانی که آزادی م را ، استقلالم را محدود میکنند.
کسانی که اذیت میشوم وقتی در کنارم هستند
و آرامشم را بخاطر حرف ها و کارهایشان کمرنگ می دیدم.
????کلید نجاتم در تغییر تعریف هایم از زندگی ام بود،
کسی که مرا بشارت میدهد، امید میدهد، از من تعریف میکند، خوبی هایم را می گوید؛ را دوست دارم....
کسی که مرا بر حذر می دارد، ایرادهایم را میگوید، اشکالاتم را گوش زد میکند ، حساس است بر عملکردم، خوبی هایم را نمیگوید را نیز باید دوست داشته باشم.
چرا؟
چون «مَن حَذَرَکَ کَمَن بَشَرَکَ»
«آنکه تو را برحذر می دارد همانند کسیست که تو را بشارت میدهد»1
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نهج البلاغه؛ حکمت 59
برچسبها: تعاریف زندگی قرآنی
حال بایدمعنا کرد که استفاده از فرصت چیست؟
هر اندازه که در موقعیت های مختلف،بتوانی قوای حق درون بیرون ت را برقوای باطل پیروز گردانی؛ از آن بهره برده ای.
اینگونه است که با جانب داری از حق، در شرایط مختلف؛ خود را برای فرصتهای بهترآماده کرده ای.
برخی از این موقعیت ها:
- در عصبانی شدن ها
- درقضاوت کردن ها
- در نماز خواندن ها
-درارتباط با دیگران( خود-خانواده-فرزندان-همسر-افرادجامعه)
- در فرمانبرداری از همسر
- و...
و هر کجا که پای تشخیص آدم درمیان است.تشخیص بین درست و نا درست وعمل به آن.
برچسبها: تعاریف زندگی قرآنی
حتما دیدید انسان هایی که از فرصت های موجودشان به خوبی استفاده کرده اند.
یک رازی در این عالم نهفته است که قوانینی را با خود به همراه دارد. این قوانین اگر دانسته شود زندگی انسان را با مختصات این عالم، بخوبی هماهنگ می کند.
یکی از این قواعد: جدی گرفتن فرصت ها ست.
اینکه زندگی تشکیل شده از فرصت است بر همه محرز هست.
اما دانستن اینکه فرصت ها همانند یک چرخه هستند به یک دیگر وصل هستند و یکی دیگری را با خود به همراه می آورد از عجایب این قاعده است.
مثال ساده اش، خواستگاری هایی ست که در خانواده ها واقع می شود. خواستگار اگر بی دلیل رد نشود و بر مبنای عقل و دین تحلیل شود، صحبت شود، دیده شود بلکه پسندیده شود؛ با خودش درب های دیگری از خواستگار ها را باز می کند که نشان از عملکرد این قاعده درآن است. این گشایش هم برای بانوان محترمه است هم آقایان محترم.
اگر فرد زندگی اش را مملو از این فرصت ها بداند و با تکیه بر استفاده درست و با قاعده از فرصت ها خود را در معرض فرصت های بهتر قراردهد می تواند به خوبی برای خودش و جامعه اش برنامه ریزی یا آینده نگری کند.
موفق بیرون آمدن از سختی ها و آسانی های زندگی، خوب خود را نشان دادن، بدجنسی نکردن در مراودات، تنبلی نکردن در عهد ها و... همه و همه فرصت ساز زندگی انسان است.
باید قدر فرصت ها را دانست.
اما آیا همینطوری قدر دانستن ممکن است؟
نه.
بایستی با رویکر فاتحانه در مسائل زندگی، و سربلند بیرون آمدن از توان هایی که در این راه آکبند نمانده واستفاده شده فرصت ها را غنیمت شمرد.
این است الفبای زندگی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از سوره مبارکه محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سوره مبارکه فتح
برچسبها: تعاریف زندگی قرآنی
قیامت است.
مبعوث می شوی و بی پرده با خودت مواجه می گردی.
می بی نی که چه ها کردی و چه ها باید می کردی و چه ها را نباید سمتش می رفتی.
می بی نی که انحراف معیارت به چه میزان بوده است.
می بی نی که چند مرده حلاجی.
با نوریانی یا با نیریان.
دار، دارِ دنیاست.
او می آید.... بر ما نازل می شود...با کتابی از نور...
مبعوثمان می کند و ما را بی پرده با خودمان مواجه می گرداند.
می بی نیم که چه ها کردیم و چه ها باید می کردیم و چه ها را نباید سمتش می رفتیم، و نو می شود زندگی مان با آمدنش.
راه مان از نو تازه می گردد و دانسته می شود برای مان اعمال مان. تک تک شان. بی برو برگرد.
می بی نیم معیار را.
می بی نیم بودن با او را.
می بی نیم که با او باشیم چند مرده حلاج می شویم.
دار، دارِ دنیاست.
تا در این داریم برای قیام بعثت برانگیزش به پا خیزیم.
آمده است تا در همین جا، مبعوث شویم؛ پیش از آنکه ...
برچسبها: تعاریف زندگی قرآنی
انسان ها 4 دسته هستند:
1. راضی عاقل
2. راضی غیر عاقل
3.ناراضی عاقل
4. ناراضی غیر عاقل
و اما تعریف:
انسان هایی که خوب نمی بینند و خوب نمی شنوند اتفاقات اطرافشان را و زیرکانه نمی فهمند وقایع را(غیر عاقل)
انسان هایی که همه چیز را می بینند و می شنوند و روابط را کشف می کنند.(عاقل)
وقتی غیر عاقلی ناخوش است از زندگی اش!
وقتی عاقلی که نا خوش است از زندگی اش!
در ناخوشی شان مشترکند؛ در سخت گیریشان و درد روی درد اضافه کردن.
بدترین نوع راضی غیر عاقل است، که معلوم نیست دل به چه چیز زندگی اش خوش کرده و برای چه صبحش را شب می کند.
و بهترین نوع راضی عاقل است. مسلط به زندگی اش است.
سختی ها و سهل های زندگی را می بیند و همه را به همان حدی که در شان شان است می گذراند. نه بیشتر و نه کمتر.
راضی عاقل شویم با صلواتی بر محمد و آل محمد
برچسبها: تعاریف زندگی قرآنی
برای استفاده از یک اتفاق در زندگی و رسیدن به حقیقت آن می توان از خاطرات شهیــد مـُصطفی چمران هم بهره برد:
رضا سگه(!) یه لات بود تو مشهد.هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود!!یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا(!) و غذا خوردن که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“ داره تعقیبش می کنه.
شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“
رضا گفت:بروبچه ها که اینجور میگن.....!!!
چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!! به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......!
مدتی بعد....
شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....!چند لحظه بعد با دستبند، رضارو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“رضا شروع کرد به فحش دادن. (فحشای رکیک!) اما چمران مشغول نوشتن بود!
وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد:”آهای کچل با تو ام.....! “
یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: ”بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟“
رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!!
چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“
چمران و آقا رضا تنها تو سنگر.....
رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! کِشیده ای، چیزی؟!!
شهید چمران: چرا؟!
رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....!تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه.....
شهید چمران: اشتباه فکر می کنی.....! یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده!هِی آبرو بهم میده.....
تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می کردی ولی اون بهت خوبی می کرده.....!منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....! تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …!
رضا جا خورد!......... رفت و تو سنگر نشست. آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی رفت، زار زار گریه می کرد! تو گریه هاش می گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟؟؟؟
اذان شد.رضا اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت...... سر نماز، موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!!
وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد.....
رضارو خدا واسه خودش جدا کرد......! (فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش) یه توبه و نماز واقعی........
برچسبها: تعاریف زندگی قرآنی
کلام باید هدایتی باشد.
که اگر هدایتی در کلام نباشد،
یعنی غرض بالا رفتن قوای فکری-عملی در خود و مخاطب نباشد در آن لحاظ نشده باشد؛
بیان نشدنش بهتر است
و بیان آن جز بیهودگی و هدر دادن ابزار بیان چیزی نیست.
از آنجا که هدایت ، سیر انسان به سمت کمال و ایجاد رشد در انسان است؛
هدایت در زندگی انسان می تواند سطوح و انواع گوناگونی داشته باشد:
برای مهارتی شدن میتوانیم به این انواع بپردازیم:
1. تغییر تعاریف در زندگی باشد
2. بهبود اعتقادات و قوت گرفتن توحید در آدمی باشد
3.یادگیری مهارت و ... باشد
4. ایجاد تشخیص و تحلیل در افراد باشد
5. ...
حال کلامی که برای مخاطب گوناگون در این غرض ها به کار می گیریم از تالیف چه کلمه هایی تشکیل شده اند؟
کلام هایمان را هدر ندهیم.
برچسبها: تعاریف زندگی قرآنی
او را که از زندگی حذف کنی
دیگر محبت کردن هایت نیز بوی شرک و دوییت به خود می گیرد.
او را که در زندگی جاری ببینی
دیگر محبت کردن هایت تمام نمی شود.
آنچه تمام می شود انتظارات است و توقع ها.
فقط تو می مانی و او .
و تویی که تو هم نیستی جز او.
برچسبها: تعاریف زندگی قرآنی