انسان است و هزار سودا در سر دارد برای رسیدن به کمال و و به نهایت رسیدنِ زندگی اش، رسیدنش به سعادت.
او باید تربیت کند خودش را و رام کند این نفسِ تمیز را که شفاف بماند و غباری رویش ننیشیند.
باید بداند که مسیر رفتنش چیست و از چه راه هایی باید برود که سریع تر برسد و پستی ها و بلندی ها را با امنیت بیشتری طی کند.
برای این کار بهتر است از نقطه ای آغاز نماید و بانظم ایده ال به نقشه ی وجودش مسلط شود.
زبان می تواند آغاز خوبی برای گردگیری وجود باشد. یک آغاز بی نهایت. یک آغاز مبارک.
باید تلاش کرد که فهمید کارکرد زبان چیست و مراقبش بود.
این روایت برگرفته از رساله ای چندین صفحه ای است که امام صادق علیه السلاممان برای جمعی از شیعیانِ نزدیکشان مکتوب کردند و آنها بعد از نماز هایشان آن را مطالعه می کردند تا مسیر را گم نکنند و ماموریتشان از یادشان نرود
.
این قسمت از روایت به سوالاتی از این دست پاسخگوست:
- اگر انسان بدگویی کند نسبت به دیگری چه اتفاقی می افتد؟
- چرا دل رنجاندنِ دیگران انقدر برای رنجاننده مهلک و مضر است؟
- چگونه چزاندنِ دیگران می تواند سرانجام شومی برای فرد داشته باشد؟
- چرا باید از حاضر جواب بودن به هر قیمتی برحذر باشیم؟
- چگونه باید از گفتمان های زننده و مضر برحذر کنیم خودمان را؟
- سرنوشت انسانی که افسار زبانش در دستش نیست چیست؟
- اگر حرفی زدیم و دلمان خنک شد، اگر این خنک شدن به حق نبوده باشد و با اجحاف حقی همراه باشد، چرا برای خودمان بد می شود؟
- برای اینکه زبان مان را ادب کنیم چه کار بهتر انجام دهیم؟
- چه زمان هایی باید صحبت کنیم؟
- چه مواقعی باید خاموش باشیم؟
- عملیات حرف زدن و سخن گفتن به چه قیمتی باید اجرا شود؟
- چگونه می شود به جای سخن باطل سخن حق بر زبان راند؟
- چه تمرینی برای خوش سخنی و خوش خیال بودن برای برنامه ریزی وجود دارد؟
- برای میل و رغبت مان چگونه برنامه ریزی کنیم؟
- بر زبانمان چه چیزهایی جاری باشد؟
- آیا می شود از خطاهایمان باز گردیم؟
- اگر نگردیم چه می شود؟
- ...
این شما و این روایت ناب:
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ کُفُّوا أَلْسِنَتَکُمْ إِلَّا مِنْ خَیْرٍ وَ إِیَّاکُمْ أَنْ تُذْلِقُوا أَلْسِنَتَکُمْ بِقَوْلِ الزُّورِ وَ الْبُهْتَانِ وَ الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ
فَإِنَّکُمْ إِنْ کَفَفْتُمْ أَلْسِنَتَکُمْ عَمَّا یَکْرَهُهُ اللَّهُ مِمَّا نَهَاکُمْ عَنْهُ کَانَ خَیْراً لَکُمْ عِنْدَ رَبِّکُمْ مِنْ أَنْ تُذْلِقُوا أَلْسِنَتَکُمْ بِهِ فَإِنَّ ذَلْقَ اللِّسَانِ فِیمَا یَکْرَهُهُ اللَّهُ وَ فِیمَا یَنْهَى عَنْهُ مَرْدَاةٌ لِلْعَبْدِ عِنْدَ اللَّهِ وَ مَقْتٌ مِنَ اللَّهِ وَ صَمَمٌ وَ بُکْمٌ وَ عَمًى یُورِثُهُ اللَّهُ إِیَّاهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَتَصِیرُوا کَمَا قَالَ اللَّهُ- صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ یَعْنِی لَا یَنْطِقُونَ وَ لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ
وَ إِیَّاکُمْ وَ مَا نَهَاکُمُ اللَّهُ عَنْهُ أَنْ تَرْکَبُوهُ
وَ عَلَیْکُمْ بِالصَّمْتِ إِلَّا فِیمَا یَنْفَعُکُمُ اللَّهُ بِهِ مِنْ أَمْرِ آخِرَتِکُمْ وَ یَأْجُرُکُمْ عَلَیْهِ وَ أَکْثِرُوا مِنَ التَّهْلِیلِ وَ التَّقْدِیسِ وَ التَّسْبِیحِ وَ الثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَیْهِ وَ الرَّغْبَةِ فِیمَا عِنْدَهُ مِنَ الْخَیْرِ الَّذِی لَا یَقْدِرُ قَدْرَهُ وَ لَا یَبْلُغُ کُنْهَهُ أَحَدٌ فَاشْغَلُوا أَلْسِنَتَکُمْ بِذَلِکَ عَمَّا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ مِنْ أَقَاوِیلِ الْبَاطِلِ الَّتِی تُعْقِبُ أَهْلَهَا خُلُوداً فِی النَّارِ مَنْ مَاتَ عَلَیْهَا وَ لَمْ یَتُبْ إِلَى اللَّهِ وَ لَمْ یَنْزِعْق عَنْهَا-1
و از خدا بپرهیزید، زبان نگهدارید مگر در کار نیک. مبادا به حرف زور و تهمت و گناه ستم لب بگشایید.
اگر شما زبان نگهدارید از آنچه خداوند نهی نموده برای خودتان بهتر است در نزد پرودگار، زیرا زبان گشودن به چیزهایی که خدا نهی کرده و ناپسند می دارد موجب هلاکت بنده است و او را در قیامت کر و لال می نماید و به این صورت که خداوند در این آیه فرموده در می آید: «صُمٌّ بُکمٌ عُمیٌ فهم لا یعقِلون؛ کر و لال و کورند و نمی فهمند»؛ یعنی حرف نمی زنند و به آنها اجازه عذر خواهی داده نمی شود تا پوزش بخواهند.
مبادا مرتکب آنچه خدا نهی کرده بشوید.
خاموشی را رعایت کنید مگر در موردی که سودمند است و مربوط به آخرت شما است و مأجور خواهید بود.
زیاد تهلیل و تقدیس و تسبیح نمایید و خدا را ستایش کنید و تضرع به سوی او و علاقه به آنچه اوست از چیزهایی که قدرش را احدی نمی داند و نه از نهایت آن کسی خبر دارد داشته باشید.
به جای سخنان باطل که خداوند نهی نموده و اگر توبه نکند و برنگردد موجب خلود در جهنم می شود، زبان به ستایش و این اذکار مشغول کنید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج75، ص: 212
برچسبها: اخلاق قرآنی
علیکم به قرائت بعدا نوشتِ این چنین است حکایت زندگی ما...
قیامت است.
مبعوث می شوی و بی پرده با خودت مواجه می گردی.
می بی نی که چه ها کردی و چه ها باید می کردی و چه ها را نباید سمتش می رفتی.
می بی نی که انحراف معیارت به چه میزان بوده است.
می بی نی که چند مرده حلاجی.
با نوریانی یا با نیریان.
دار، دارِ دنیاست.
او می آید.... بر ما نازل می شود...با کتابی از نور...
مبعوثمان می کند و ما را بی پرده با خودمان مواجه می گرداند.
می بی نیم که چه ها کردیم و چه ها باید می کردیم و چه ها را نباید سمتش می رفتیم، و نو می شود زندگی مان با آمدنش.
راه مان از نو تازه می گردد و دانسته می شود برای مان اعمال مان. تک تک شان. بی برو برگرد.
می بی نیم معیار را.
می بی نیم بودن با او را.
می بی نیم که با او باشیم چند مرده حلاج می شویم.
دار، دارِ دنیاست.
تا در این داریم برای قیام بعثت برانگیزش به پا خیزیم.
آمده است تا در همین جا، مبعوث شویم؛ پیش از آنکه ...
برچسبها: تعاریف زندگی قرآنی
انسان ها 4 دسته هستند:
1. راضی عاقل
2. راضی غیر عاقل
3.ناراضی عاقل
4. ناراضی غیر عاقل
و اما تعریف:
انسان هایی که خوب نمی بینند و خوب نمی شنوند اتفاقات اطرافشان را و زیرکانه نمی فهمند وقایع را(غیر عاقل)
انسان هایی که همه چیز را می بینند و می شنوند و روابط را کشف می کنند.(عاقل)
وقتی غیر عاقلی ناخوش است از زندگی اش!
وقتی عاقلی که نا خوش است از زندگی اش!
در ناخوشی شان مشترکند؛ در سخت گیریشان و درد روی درد اضافه کردن.
بدترین نوع راضی غیر عاقل است، که معلوم نیست دل به چه چیز زندگی اش خوش کرده و برای چه صبحش را شب می کند.
و بهترین نوع راضی عاقل است. مسلط به زندگی اش است.
سختی ها و سهل های زندگی را می بیند و همه را به همان حدی که در شان شان است می گذراند. نه بیشتر و نه کمتر.
راضی عاقل شویم با صلواتی بر محمد و آل محمد
برچسبها: تعاریف زندگی قرآنی
یک سری صفاتی در بانوان وجود دارد که اگر آن صفات برای شان نشانه دار و پر رنگ شود می توانند در بسیاری از مسائلی که دیگران در آن مانده اند و راهکاری ندارند فاتحانه بیرون بیایند.
یکی از بارزترین این صفات و در رأس آنها، معنویت است.
زنان از لحاظ بارور کردنِ قوای معنوی شان در راستای ارتباط دادن تک تک اجزای زندگی شان با آفریدگار، ملائکه و تقویت قوای انتزاعی شان بسیار قدر هستند.
از جهتی نیز، آنچه زمینه ساز این رشد را در آنها فراهم می کند، تلاش در اصلاح اخلاق وپیروی کردن از احکام و قواعد دین است.
هر چه زن بتواند در ابعاد بیشتری خود را به حریمِ خدا نزدیک تر کند، و بسته-احکام های مختلف بیشتری را تبعیت کند، این ویژگی او که رشد و بالندگی معنوی ست و
به وی امکان جولان و پرواز در آسمانِ بندگی را میدهد؛ بیشتر رشد خواهد داشت.
و انسان های بیشتری را تحت الشعاعِ وارستگی خود قرار خواهد داد.
ادامه دارد انشالله
نماز صبح نقش تبیین کنندگی و روشنگری باید داشته باشد
توی خونه ما نماز صبح خوندن یک امر کاملا سیاسی است.
اگر بحثی صورت بگیره و جو غبار آلود بشه و حق و باطل مشخص نشه، هر کسی که نماز صبحش قضا بشه، بازنده ی اون اتفاق بوده.
و حق با کسی بوده که نماز صبحش رو خونده باشه.
و اگر 2 طرف نمازشان را ادا کنند، قضیه فیصله پیدا می کند و آشتی و مهر و صفا برقرار می گردد.
برچسبها: خانواده قرآنی
اگر زنان در جامعه ای قدر خود را بدانند، آن جامعه به سعادت می رسد.
باید قدرِ قدر دانستن زن را فهمید.
این قدر اگر دانسته شود، آن به آن، بر عمقش اضافه میشود.
هم زنان خود باید قدر خود را بدانند.هم مردان باید قدر زنان را بدانند.
این شناسایی بسیار مهم است.
اگر این شناخت نباشد، به اندازه ظرفی که در اختیار است، رزقی تناول نمی شود و برکتی ایجاد نمی گردد.
براستی، زنان چه قدر قدر دارند؟
چگونه می شود آنطور که باید از مقام این مخلوق پر از عظمت و معنویت بهره برد؟
د
پست آخر، از وبلاگ عطر ریحانه است، خواندنش خالی از لطف نه تنها نیست که سرشار از لطف و رحمت است.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
عباس رفیعها برادر من است از سر بزرگواری پدر صدایم میکند. صریح و گوشت تلخ است خیلی ها دوستش ندارند اما من دوستش دارم. تعارف با کسی ندارد با هم زیاد کل انداخته ایم اما وفادار است این صفت در خون اوست و اسمش هم گویای آن است.
از آن زمان که به خاطر گل روی من قرآن خواندن را پذیرفت تا الان که به خاطر گل روی قرآن خرده فرمایشات من را میپذیرد مدت زیادی نگذشته است شاید زمانی به اندازه 6ترم. شاید اگر بچه چشم و گوش بسته و خالی الذهنی بود تأثیر قرآن بر او عجیب نبود ولی عباس کم اطلاع نیست و کم آدم و مجموعه فرهنگی ندیده است. متن زیر را عباس نوشته است؛ به نظرم شبیه معجزه است البته نه معجزه عباس، معجزه قرآن است. عباس به مدد معجزه قرآن، هر چیزی غیر کلام خدا را ریز میبیند و راضیاش نمیکند.
متن پیشرو اشکالاتی ظریف در محتوا و قالب دارد اما معجزه است چون صداقت دارد. چیزی شبیه سطحی از صدق الله العلی العظیم است.