تنها کسی می تواند دم از وحدت شیعه و سنی بزند که نگاهی بس عمیق، دیدی بس وسیع و افقی ماورای یک مملکت داشته باشد.
وگرنه انقدر تفاوت وجود دارد هم در ظاهر و هم در ... که اگر کسی نگاهی همه جانبه نداشته باشد واقعا وا می ماند که وحدت دیگر چه صیغه ی منَ در آوردی ای ست؟
وقتی اسلام را می بینی و تکلیف گسترش مفاهیم فاخر آن را به ذهنت می رسد که از تمامی پتانسیل های موجود باید بهره برد بی کم و کاست.
تازه این یک طرفه کوچک قضیه است.
گاه می بینی ولیّ?تو، که از جنبه ای دیگر «پدرت» هم می باشد با دلسوزی هر چه تمام تر می خواهد در آغوشش حفظت کند تا بمانی،?تا نروی و یا اینکه هدر نروی...
این می شود که مدام در حال ایده پردازی برای وحدت است. برای یافتن نقاط اشتراک یک خانواده. خانواده ای که اگر باهم باشند:
آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند
برادران و خواهران اهلی تسننم را احترام می گذاریم و به دلایل بسیاری از جمله علایق شدیدشان به قرآن، ارادت قلبی، هدفمند و تشکیلاتی به سمتشان داریم.1
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. معنای واژه مبارک «مودت» را می توان بسیار روان فهم کرد.
یا علی
قال علی علیه السلام
مَنْ أَظْهَرَ عَزْمَهُ بَطَلَ حَزْمُهُ[1]
هر عزم خود را برای دیگران آشکار کند،
دوراندیشى او باطل میشود.
روز جمعه ای که در مکه بودیم حس کردم کسی پرده کعبه را گرفته و می گوید: «انا بقیه الله»- «انا بقیه الله»- «انا بقیه الله»
اما هیچ کسی نیم نگاهی به او و گفته اش نمی کند.
آخر همه خیلی مشغول کار و درس و زندگی و حتی دغدغه هایشان هستند...
انگار هر هفته کارش همین بود!
اما هیچ کس آماده ن ب و د ! ! !
بالخره شهید برونسی را هم آوردند.
اول،?خانواده و هم رزمانش قبول نمی کردند که خودش باشد تا اینکه DNA همه چیز را روشن کرد.
شهید بسیار بسیار بزرگواری است.
اگر کسی کتابش را نخوانده است وقتی خواند می فهمد چیز زیادی از دست داده بوده است که دیگر بدستش آورده و رهایش نمی کند.
زندگی اش درس عبودیت و شیعه گری به زبان عمل است.
کتابش حتی از زبان «آقا» به عنوان برترین کتابی که نسل جوان باید بخواند معرفی شد.
.
.
گفته بود: میخاهم پیکرم همانند پیکر حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها، گُم باشد و مفقود....
نمی دانی وقتی شنیدم پیکرش پیدا شد چه نور اُمیدی در دلم روشن شد.
یعنی به همین زودی ها او نیز می آید و مقبره «مادر» را آشکار می کند.
صبح نزدیک است!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تنبلی کردن دیگر مجاز نیست باید مثل همان اسبی که همه مان در سوره مبارکه عادیات،? (یکی از سلسله سوره هایی که نفسم به جرعه هایش بند است) می خانیم بتازیم.
همه مان هم می دانیم باید چه کنیم پس بی خیال این سوال:
یعنی من چی کار کنم؟ منِ تنبل! منِ بی درد بخور! منِ ...
یک روزی می رسد و می آید و می گوید:
«اِ! چرا این کار را نکردی؟ من تمام اُمیدم به همین تک توانی بود که تو داشتی؟!»
خدا شرمنده مان نکند بحق مادرش که در مدینه غریب الغربا بود.
اصلا نباشیم اگر بخاهیم امام مان را شرمنده کنیم که بعدش خودمان شرمسار شویم!
صلوات
همانطور که شیطان، انسان را در یک لحظه وسوسه می کند،? انسان نیز در یک لحظه می تواند بر او تسلط یابد...
او چنان خیال انسان را در چنبره خود قرار می دهد نه انگار که زمانی او دارای خیال های صحیحی بوده.
مخصوصا در باب خیال پردازیِ رفتار دیگران!
در این زمینه یک تصمیم آنی، و یک تماس، یک صحبت، یک کمک، یک هدیه حتی یک دعا چنان شیطان را در بند می کند که نشاط ملائکه در زندگی فرد حاکم می شود.1
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ضرر نمی کنید حتما امتحان کنید.
قَالَ علی علیه السلام اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ- فَمَنْ أَیْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطَاء.[1]
رزق را به وسیله صدقه دادن برای خود نازل کنید، زیرا هر که یقین به پاداش داشته باشد با خاطرى آسوده مىبخشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در نبود کوچه های بنی هاشم اما، می توان خیال را پرواز داد...
اما کاش پروازش اوچ نمی گرفت...
کاش تصور نمی کرد صدای در را: «تق تق»...
کاش خانم 18 ساله ای را که فرزندی 8 ماهه را حامل بود به خیالش راه نمی داد...
(شنیده ای که خانم ها بعد از سقط فرزند بر اثر خوردن زمین ماه ها باید تیمار شوند؟؟!!)
کاش در و دیوار و مسمار و زمین و سیلی و دنبال ولیّ در کوچه ها رفتن و گریه های شبانه روزی و نازضایتی همسایه ها و رفتن به اُحد و رفتن به درب خانه اصحاب و داشتن 3-4 کودک 3تا 5 ساله و اینها هیج کدام تخیل نمی شد.
/
چشمانم را می بندم و خیال می کنم که هیچ یک از این وقایع اتفاق نیفتاد.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به رحمت خدا رفتند و وصیتشان را مبنی بر اینکه علی علیه السلام پرچم رسالت را بهش بکشد مکتوب کردند.
مراسم تدفین پیامبر گرامی اسلام به زیبایی برپا می شود
همه صحابی، آقایان، بانوان، کوچک و بزرگ به یگانه بازمانده رسول الله تسلی می دهند و با بیعت با پسر عمویش، همسرش، ولیّش مرهمی بر جانش می شوند.
از فردایش امیرالمومنی علی علیه السلام که امابرخی در زراعت، برخی در بازار، برخی در حفاظت از سرزمین، برخی در تحصیل علم و ...
هر کسی در جایی نمی داند که باید چه کند، کدام کار صحیح تر است و به عقل نزدیک تر است و نگاه خدا را با خود همراه دارد به امامش که مخزن اسرار است مراجه کرده و از او مسألت نموده پاسخی را می گیرد و به فعالیتش ادامه می دهد.
آخر همه می دانند که برای بودن در حیات طیبه، باید خود را با ولیّشان چک کنند. و «ته دید» او را سرلوحه امورات خود قرار دهند و بر اساس آن برای خود، خانواده، فرزندان، دوستان و افراد جامعه شان طراحی برنامه کنند...
امّ حسنین علیهما السلام، بانوان شهر را به نقش هایشان نه، به روح و معنای وجودشان و تاثیرشان در جامعه و تمام بعدی بودنشان سوق می دهند و ابالحسن.....
/
در خیالی شیرین غرق شده ام، که ناگاه ندایی به گوش می رسد:
یا علی غسّلنی بالّیل
کاش ....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کاش اگر بودنم به رفعت نام پر عظمتشان جلایی نمی دهد نباشم.
هنوز فرصت برای خیال های شیرین «یگانه دردانه آفرینش» داریم.
خطابم به کسانی است که جایگاهشان مهم است و به تبع آن سخنانشان!
می گوید رابطه ام با رهبر معظم انقلاب، رابطه ای است از جنش «پدر-پسری».
رابطه با «ولیّ» را رابطه «پدر-پسری» خواندن بی معرفتی است.
«پدر» حُکمش تحت تاثیر «ولیّ» است.
اگر «ولیّ»، اذن دهد، دیگر اجازه ی «پدر» مطرح نیست.
البته که با انتخاب راهی زیبا و زیرکانه باید اجازه اش کسب شود، اما همین کسب اجازه هم جهتش را از «خواست ولیّ» می گیرد.
«پدر» و «پسر» بودن مخصوص مکاتب کلیسایی است نه مکاتب «ولایی».
در چنین مکتب هایی، فرد در مقابل «ولیّ»اش زانوی تلمّذ زده، تعقل به خرج می دهد اما تمرّد نمی کند، شاخ و شانه نمی کشد، شرط و شروط نمی گذارد.
در جامعه ای که روابط کارگزار با «ولیّ»اش بشود رابطه ی «پدر-پسری»؛
هیچ عدالت اجتماعی ای محقق نمی شود، چه برسد به ساماندهی اوضاع نابسامان جهان.
«ولیّ»شناسی و «ولیّ»اطاعی، شرط جهاد در راه الله است.1
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نقش «ولیّ» را آن زمان میتوان با تمام وجود حسّ کرد، که در ثقل هستی باشی، همه مسلمان باشند اما جهتی وجود نداشته باشد. و راز و نیازی برای بعید شدن افق دید امّت نباشد و هیج نباشد حتی نمازی و تفکری و تعقلی....
زیارتت آن هنگام قبول است که
دیدن غربتش برایت قربت آفرین باشد
قربتی از جنس پویایی و مجاهدتی غایتمند در راستای بیرون آوردن غربای قریب به محبوب.
اینگونه به واسطه بالابردن نامشان، نامت بالا می رود.
دستانت در دستانشان محکم می شود و رفیع می شوی.
زیارتتان مقبول و نامتان رفیع
مردم تا نخواهند که غایت زندگی شان را همانی قرار دهند که برایش آفریده شده اند، با بهترین انسان ها هم همجوار باشند و هم کلام باشند و حتی هم سفره باز هیچ اثری ندارد.
تا امتداد نگاه انسان به معاد توسعه پیدا نکند چه وحیی است که اثرگذار باشد بر روح سخت انسان جاهل!
انسانی که این نگاه را ندارد چه بیاندیشد که اگر هم اکنون رسول الله بود اطاعتش می کردم؛ چیزی جز گزافه نبافته است.
اما هم اینکه انسان ها در غایتشان تدبر کرده و آنچه را که باید اطاعت می کنند نه آنچه را که نفس خودشان می گوید یا حتی نفس آنکه بی دلیل قبولش کردند؛ میتوانند از آنچه از وحی برایشان مهیا شده استفاده و راه خروج از ظلمات به نور را تا انتها انتها و در آغوش ماندن منتهای آمال، شنا کنند.
اینگونه که شویم خدا، رضایت می دهد و یگانه دردانه اش را برای هدایت شدنمان می فرستد اما تا آن زمان که نشویم .....