انقدر خم شده که یک آن نگران می شوم نکند همین الان تالاپی بیفتد داخل سطل.
فقط پاهایش در هوا تکان می خورد.
دنبال چه می گردد؟
با دستانش که نمی بینمشان، کنار می زند هر آنچه را داخل سطل موجود است.
دنبال چه می گردد؟
یکهو می آید بیرون آنچه در دستانش است را برانداز می کند به کناری می اندازد و مجدد فقط پاهایش با حرکت های موجی قابل رویت می شوند.
پی هر چیزی که می گردد به آن نیاز دارد یا می خواهد بفروشدش یا می خواهد مصرفش کند یا در دلالی اش کمک کارش باشد یا ...
ولی این را می داند که از یک زباله دانی هم می تواند برای خودش یک ماعون پیدا کند یک دستگیر.
سبک نگاهش به گونه ای است که می تواند در اعماق کثیفی ها باشد اما پی جواهر بگردد برای استفاده اش. برای بر طرف شدن نیازش.
با تمام وجود در هر موقع از شبانه روز در آفتاب و برف- سرما و گرما بی توجه به نگاه رقت بار دیگران به مقصدش می پردازد.
به پیدا کردن گوهری در زباله دانی.
و دست آخر هم می جویدش. و شادمان از تلاش نفس گیرش؛ پاهایش را بر زمین می گذارد و گام هایش را استوار بر میدارد.*
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* این متن تمرینی برای تربیت نگاه به پدیده های اجتماعی می باشد/