بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
برای اینکه این سطور نوشته نشود دلایل بیشتر بود زیرا موضعگیری امثال ما در مسائل سیاسی کشور، فرضاً درست هم که باشد، به نظر چندان مؤثر و نافذ نمیرسد و در مجرای درست خود قرار ندارد. اما از آنجا که انعکاس این مطلب در وبلاگ شخصی یا نشریه کاشف در حد صفر است، مجاب شدم مطالبی را بنویسم شاید به این دلیل که دوستان تصور نکنند که حال و هوای علمی و پژوهشی حاکم بر جمع ما جدا از تحلیلهای سیاسی است و شاید هم به این دلیل که مشقی نوشته باشم جهت پر شدن نامه اعمالِ نه چندان جالبم و شاید به دلیل برائت از سکوت منفوری که ناشی از نوعی حنّاق است و همیشه سر حساسترین بزنگاهها این عارضه در حنجره خواص عود میکند.
- مذاکره و مکالمهای که در نیویورک صورت گرفت، به هیچ وجه هنر نبود، پیروزی دیپلماسی نبود، اصلاً چیزی جز از دست رفتن عِرض و آبرو نبود. شبیهترین مَثَل به این ماجرا این است که مثلاً کسی در کربلا به حسین بن علی(ع) بگوید که آقا خیالتان راحت مذاکره کردم آب را باز کنند، حتماً به این مذاکره کننده گفته میشود، بیجا کردی که بر سر باز شدن آب معامله کردی، اگر ماجرا به همین سادگی بود یا مسأله مضیقه آب بود، که این همه هزینه لازم نبود، تصور کردی که کار سختی بود باز شدن آب به روی خیمهها؟
- تمثیل فوق شاید توانسته باشد افتضاح کودکانه صورت گرفته در نیویورک را تبیین کند اما روی تحلیل من بیش از هر چیز ناظر به خواص یاد شده است والّا از ابتدا روی کار آمدن صد در صد قانونی و مشروع رئیس جمهور و دولتی که محترم به حرمت جمهوری اسلامی است، تکلیفش و شعارهایش روشن است و حقیر از اول هم بی تدبیری و یأس را بزرگترین منفی پشت همه این جریان میدانستم. چون جریان بیتدبیری و یأس را با حماسه چه کار؟ پرشورترین حماسهها از دریچه چشمان این جریان، با حکمیت برابر است؛ حماسه برای این جریان هر جایی است که باید ترسید و به مصلحت شرایط را بر ولی تنگ گرفت برای امتیاز دادن!
- به کسانی که پشت تفسیر غلطشان از تعبیر نرمش قهرمانانه پنهان شدند و سکوت اختیار کردهاند باید گفت، این سکوت مسموم، به هیچ وجه در جهت منویات امام خامنهای نیست چون این سکوت القاء نوعی اجماع میکند، یک شرایط یکنواخت و میدانی برای یکهتازیهای خالی از تدبیر. حضرت آقا فرمودند نرمش قهرمانانه، اما هرگز نگفتند پای اکل میته این همه بَه بَه و چَه چَه کنید. یا سکوتی نمایید که از هر چیز بدتر است. واضح است همین سکوت منجر به امثال این تعبیر شد که، «شرایط در ایران بعد از انتخابات عوض شده است»، همین سکوت منجر به آزاد شدن جنایتکارانی از زندان شد که آبرو و امنیت و همه چیز این نظام را به بازی گرفتند. و همه اینها در حالی است که رئیس جمهور محترم با اندکی آرای بیشتر حایز اکثریت شدند.
- سکوت موجود از یک جهت مشابهت با شرایط پذیرش قطعنامه 598 دارد و آن ضعف و اهمال خواص و روحیه دور از آرمان آنهاست اما باید دانست ملتی که در سابقه خود این تجربه تلخ تاریخی را دارد، هرگز به تجدید تلخی تن نخواهد داد. مؤید این نکته گرایشی فطری است که سراغ آن را میتوان در ذهن متفاوتترین تحلیلها نیز گرفت، همه شجاعت را میستایند و از وازدگی و انفعال متنفرند، همانطور که همه از خودسری و لجاجت بیزارند هرچند خلاف این موضوع را از خود بروز دهند. با این منطق سرنوشت هر دولتی که خلاف فطرت حرکت کند، تمام شدن و کنار رفتن است. اجل این موضوع در جامعه ما 4تا 8سال است. به بیان روشنتر همان منطقی که منجر به کنار رفتن گذشتگان شد، آیندگان را هم تهدید میکند.
- سکوت را شکستن مترادف با عصبانیت و ایجاد چالش نیست مسأله اثبات عدم اجماع است بر سر ادعای گزاف دولت؛ از این روی واکنشهای غیر منطقی همچون پرتاب کفش و غیر آن، (با فرض صحت خبر) هرگز قابل دفاع نیست اگر چه اندازه زشتی صورت گرفته در نیویورک با این مسأله قابل قیاس نیست.
- اما گرگ باید بداند –که میداند- تا وقتی گرگ است مذاکره با او معنا ندارد و این دانسته تکوینی که مشترک در همه درندگان و بهایم است را میتوان از خلال موضعگیریها و اظهاراتش نظیر آنجا که گفته: شاید تحریمها برداشته شود، ببینیم چه میشود، گزینه نظامی همچنان روی میز است و... میتوان فهمید. اما در عجبم از تغافلی که نه میتوان آن را خوشبینی گذاشت و نه نام دیگری.
- سخن آخر اینکه این تحلیل از صدر تا ذیل آن تا وقتی معتبر است که فرمایشی خلاف آن از رهبر عزیزمان امام خامنهای شنیده نشود. که اگر بر نگارنده معلوم شود این تحلیل خلاف افق ایشان است، اولین مخالف آن خواهد بود. و این عبارت اخیر مناط ماست برای موضعگیری کردن و با سکوت خو نگرفتن چون تبعیت از رهبری با اشتراک در افق تحلیل، میسّر است و الّا اگر بخواهیم منتظر فرمایشات صریح ایشان باشیم، از آنچه که ولی الهی میخواهد جا میمانیم!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تاریخ : پنج شنبه 92/7/11 | 2:32 صبح | نویسنده : س.ش | نظر