انسان است و تحلیلش.
تحلیل انسان از مبانی اعتقادی او نشأت می گیرد.
تحلیل می تواند نسبت به همه امور زندگی وی باشد.
تحلیل می تواند همان عمل انسان باشد و همان حرف انسان.
نوع زندگی افراد نشان از تحلیل او از حیاتش است.
از دنیایش است و از آخرتش.
زمانی که انسان در دنیا زندگی می کند فرصت مناسبی ست برای:
یادگیری تحلیل های با ریشه.
اصلاح تحلیل های بی ریشه.
اگر تحلیل انسان را از او بگیرند، ریشه هایش را از ریشه زده اند.
اگر مبانی او را تغییر دهند ریشه هایش را تعویض کرده اند.
مراقب تحلیل ها و ناب ماندن مبانی مان باشیم.
که لحظه لحظه ی زندگی ما نشان از آن دارد.
ترانه «مرگ بر آمریکا» به مناسبت این روزها و تمام روزها.
تقدیم به شهیدان هسته ای ایران و شهدای 35 سال انقلاب اسلامی
مرگ بر تازیانه ها، تازیانه های بی امان، به گرده های بی گناه بردگان
مرگ بر مرگ ناگهانی صد هزار زندگی، در یکی دو ثانیه، با سقوط علم از آسمان
مرگ بر کشتن جوانه ها، مرگ بر انتشار سم در زلال رودخانه ها
مرگ بر فصاحت دروغ، مرگ بر بوق های بوق، مرگ بر سیم های خاردار و کشتزارهای بیم
مرگ بر گورهای دسته جمعی و بندهای انفرادیِ زمین
مرگ بر بریدن نفس، مرگ بر قفس، مرگ بر شکوه خار و خس، مرگ بر هوس
مرگ بر حقوق بی بشر، مرگ بر تبر، مرگ بر شراره های شر
مرگ بر سفارت شنود، مرگ بر کودتای دور، زندگی باد زندگی او، زنده باد زندگی من تو ما
یک کلام... مرگ بر آمریکا...
مرگ بر ابولهب، مرگ بر یزید و شمر و ابن سعد، مرگ بر زاده ی زیاد
بگو بلند: بیش باد
مرگ بر قطعنامه های بستن فرات، قحط آب، مرگ بر تیر مانده بر گلوی کودک رباب
مرگ بر قطع خنده های روشن علیرضا، مرگ بر گلوله ای که خط کشید روی خاطرات آرمیتا
یک کلام...مرگ بر آمریکا...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دانلود فایل ترانه مرگ بر آمریکا/حامد زمانی
شاعر این اثر «محمدمهدی سیار» و خواننده و آهنگساز حامد زمانی است و تنظیم آن را «امید رهبران» و میکس و مستر را «رضا پوررضوی» انجام داده است.
همچنین اثر دیگری در همین موضوع با عنوان «پایان شیطان» با صدای دکتر اسفندیار قره باغی از سوی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی تولید شده است که در روز یکشنبه در شهر تبریز رونمایی میشود.
فایل اصلی این ترانه و آثار دیگر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی را میتوانید از سایت ayyam.net دریافت نمایید.
تو و من مخاطب این تحلیل و هر تحلیل سیاسی دیگر هستیم! ما که شاید برایمان بسیاری از حرفهایی که در ادامه میآید، بدیهی باشد. اصلاً مسأله ما مسأله بدیهیات است و مخاطب، من و تویی هستیم که امروز با هم هستیم اما فردا با خداست. تحلیل سیاسی موضوع خوبی برای یک گفتگوی عمومی با کسانی که بدیهیات اعتقادی را نمیشناسند نیست! پس حساب این را نکن که دیگران این حرفها را میپذیرند یا نه؟ چندتا بحث سیاسی را سراغ داری که با آن توانسته باشی کسی را متقاعد کنی؟اما من سراغ دارم مثلِ خودمان را که بدیهیات کافی داریم و این مباحث نجاتبخش بوده است. خیالتان را راحت کنم مباحث سیاسی بدون بدیهیات نمیشود، اصلاً غیر ممکن است.
- نظام ثابت و متغیر در هستی، گاهی بروزش را در بدیهیاتی مییابد که برای طرفداران حق معنادار است. وقتی با این افراد روبرو میشوی، بدیهی است که حکم خدا بر هر چیز ارجحیت دارد، بدیهی است که انسان باید در راه خدا مال و حتی جانش را انفاق کند، این بدیهی است که نباید طاغوت را به حکمیت پذیرفت، بدیهی است که زن و مرد با هم باید ازدواج کنند و غیر این مسیر مسرف بودن است، بدیهی است که زوجین باید نسبت به یکدیگر وفادار باشند و زنا بد است، بدیهی است که فرزندان باید حرمت والدین را نگه دارند، بدیهی است که دشمن را نباید به خانه راه داد، بدیهی است که ایران همیشه باید تیتر یک همه اخبار باشد، بدیهی است که سوخت اتمی میخواهیم برای زیردریاییها و کشتیهایی که حاضر بودنشان در اقیانوسها یعنی بودن ما در جایگاه اول معادلات قدرت و بدیهی است که امام آموخت مرگ بر امریکا! ...
- پس بدیهیات، حقایق نقش بسته و حکم های ثابتی هستند که اولیّات هر تفکر و سنجش محسوب میشوند. البته نباید از نظر دور داشت که ممکن است در جامعهای، به ظاهر چیزهایی بدیهی باشد که از نظر طرفداران حق سخیف و غیر قابل اعتنا هستند. استدلال یا سیری از بررسی دوباره این موضوعات کافی است تا بدیهی نبودن آنها ثابت شود. به بیان روشنتر ادعایی که حجیت ندارد از اول شکست خورده است فقط کمی به بررسی نیاز دارد تا این موضوع معلوم شود. مثل متهمی که اگر شناسایی شود حرفی برای گفتن ندارد او در خیابان راه میرود زندگی عادی خود را دارد اما در تمام این لحظات محکوم است چه کسی بداند و چه کسی نداند و فقط تا کشف این ماجرا، یک بررسی ساده فاصله است.
- بدیهیاتی که مبنای حق دارند، قابل ابطال نیستند اما میتوان وانمود به غیربدیهی بودن آنها کرد و به دیگران چنان القاء کرد که بدیهی مذکور ناحق و غیر بدیهی است. این روش همان چیزی است که به آن استهزاء میگویند؛ که روشهای مختلفی دارد. یک روش برخورد متکبرانه است و القاء نادیده گرفتن و بی ارزش بودن، یک روش تحریف است که شامل کتمان، قلب و مصادره میشود، روش دیگر نسبت عقب ماندگی و کهنگی دادن به یک بدیهی است، روش دیگر شبیه این مواجهه است که مثلاً میگوید این گونه حرف زدن شبیه فلانی حرف زدن است و...، روش دیگر قداست زدایی یا به قول مشهور تابو شکنی است که همان دریدن حریم است گاهی هم با محاربه برابر است، روش دیگر که ظاهراً عکس روش قبلی است ادعای قداست برای چیزی به منظور مهجور کردن و از دور خارج کردن آن است نظیر فرار کردن از انطباق دوره رسول خدا(ص)یا دوره امیرالمؤمنین(ع) یا کربلا و غیر آن با دوره اکنون و...
- طرفداران حق شاید برایشان سخت باشد تصور اینکه بدیهیات آنها که بدیهیات هر انسان رشید و عاقلی است، از سوی دیگران به چالش کشیده شود و اساساً بدیهی بودن آنها زیر سؤال برود. اما باید دانست که این تصور چه سخت باشد و چه آسان، بدیهیات قابل جابجا شدن هستند. چیزی که یک روز بدیهی است و امکان تشکیک در آن هم به مخیله کسی خطور نکند روزی چنان مورد تردید قرار بگیرد که گویی سابقه بداهت ندارد که هیچ، اصلاً انگار نظری جدیدالتأسیس است.
- دیپلماسی دولت محترم در خصوص بحث اتمی و مواضعی که اطراف آن گرفته میشود حتماً خیرخواهانه و با نیت صادق است اما حتماً سادهلوحانه است بوی معاهده ترکمانچای دارد، میپرسید چرا؟ چون نیازمند دستبرد به بدیهیات اولیه است که اگر اینطور نبود، مذاکره اتمی نیازی به انتساب کذب به امام(ره)نداشت که وای و صد وای از تحریف و استهزای یکی از مهمترین و بلکه مهمترین بدیهیات انقلاب اسلامی، یعنی «مرگ بر امریکا!».
- نمیدانم در این سی و چند سال، چند بار گفته شده مرگ بر اسرائیل، شاید صدها میلیارد! اما هیچگاه این برائت بدون مرگ بر امریکا نبوده است! مرگ بر ولیده فاسد امریکاوانگلیس-که همان اسرائیل است- آری، اما مرگ بر والد این فساد نه؟ بدین وسیله خواستم برائت کرده باشم از مرگ بر اسرائیلهای مشمئز کننده این روزها که قلّابی است چون بدیهیات را نادیده میگیرد. مرگ بر، مرگ بر اسرائیلهای منافقانه!
- در فتنه سال 88یکی از چیزهایی که توجهم را به خودش جلب کرد، ارزش برخی افراد بود که قبل از این برایم جلوه نداشتند، آیتاللههایی که شاید به آنها نقد هم داشته و دارم برخی به تندیشان و برخی به ظاهر خنثایشان اما چه خوب رفتار کردند، مداحانی که برغم نقدهای وارد به ایشان، الحق بصیرت داشتند و ایام و مراسمهایی که حیاتی بودنشان را درک نکرده بودم و شعارهایی که نمیدانستم چقدر مهم هستند. این مورد اخیر را دوجای دیگر بیشتر شناختم یکی در انقلابهای منطقه و دیگری این روزهای خودمان! از همان موقع که انقلاب مصر را رصد میکردیم دیدیم که مرگ بر امریکایش کم است کمبودی که بهایش به باد رفتن بود تا خدا بعد از این برایشان چه بخواهد... فهمیدم و از سال 88بهتر فهمیدم از انقلاب مصر فهمیدم که جایگاه بی مانند ولایت فقیه، برخی مراسمها مانند نمازجمعه، برخی شعارها مانند مرگ بر امریکا، کانون بدیهیات هستند بدیهیاتی که اگر از آنها فاصله بگیری عوض میشوی، آنقدر که دیگر نمیشود تو را شناخت آنقدر که قرآن به تو بگوید فاسق، فسقِ سیاسی!
- راستی فاصله غدیر تا رحلت رسول خدا(ص)، از 18ذیالحجه بود تا28صفر. فاصلهای که برای تحریف بدیهیات جامعه کافی بود. این وسط سؤال مهم این است که چرا بدیهیات رنگ باختند. شاید چون مسلمانان افتخار کردنشان به بدیهیات کم بود، شاید قدرناشناسی آفت بدیهیاتشان شد و شاید فراموشی آفت میثاق بدیهیشان شد و شاید از کانون بدیهیات-اهل بیت نبوت(ع)- فاصله گرفتند، هر چه بود حقیقت که آسیب ندید غدیر که سندی ثابت شد و تا همیشه هست؛ افراد بدیهیاتشان را که همان بهره از حقیقت است، باختند!
اِلهى کَیْفَ اَعْزِمُ وَاَنْتَ الْقاهِرُ وَکَیْفَ لا اَعْزِمُ وَاَنْتَ الاْمِرُ اِلهى تَرَدُّدى فِى الاْثارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ فَاجْمَعْنى عَلَیْکَ بِخِدْمَةٍ تُوصِلُنى اِلَیْکَ1 خدایا چگونه تصمیم گیرم در صورتى که تحت قهر توام و چگونه تصمیم نگیرم با اینکه تو دستورم دهى خدایا تفکر (یا گردش ) من در آثار تو راه مرا به دیدارت دور سازد پس کردار مرا با خودت بـوسـیـله خـدمـتـى کـه مـرا بـه تـو بـرسـانـد |
دعای عرفه، یکی از پر رمز و رازترین و عملیاتی ترین و در عین حال بنیادی ترین دعاهای ائمه اطهار علیهم السلام است:
اَللّهُمَّ اِنّى اَرْغَبُ إِلَیْکَ وَاَشْهَدُ بِالرُّبُوبِیَّةِ لَکَ مُقِرّاً بِاَنَّکَ رَبّى وَ اِلَیْکَ مَرَدّى؛ اِبْتَدَاْتَنى بِنِعْمَتِکَ قَبْلَ اَنْ اَکُونَ شَیْئاً مَذْکُورا وَخَلَقْتَنى مِنَ التُّرابِ ثُمَّ اَسْکَنْتَنِى الاَْصْلابَ آمِناً لِرَیْبِ الْمَنُونِ وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنینَ، فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ اِلى رَحِمٍ فى تَقادُمٍ مِنَ الاَْیّامِ الْماضِیَةِ وَالْقُرُونِ الْخالِیَةِ لَمْ تُخْرِجْنى لِرَاْفَتِکَ بى وَلُطْفِکَ لى وَاِحْسانِکَ اِلَىَّ فى دَوْلَةِ اَئِمَّةِ الْکُفْرِ الَّذینَ نَقَضُوا عَهْدَکَ وَکَذَّبُوا رُسُلَکَ لکِنَّکَ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَلى مِنَ الْهُدَى الَّذى لَهُ یَسَّرْتَنى وَفیهِ اَنْشَاءْتَنى وَمِنْ قَبْلِ ذلِکَ رَؤُفْتَ بى بِجَمیلِ صُنْعِکَ وَسَوابِـغِ نِعَمِکَ1
خدایا من بسوى تو اشتیاق دارم و به پروردگارى تو گواهى دهم اقـرار دارم بـه ایـنـکه تو پروردگار منى و بسوى تو است بازگشت من آغاز کردى وجود مرا به رحمت خود پیش از آنکه باشم چیز قابل ذکرى و مرا از خاک آفریدى آنگاه در میان صلبها جایم دادى و ایمنم ساختى از حوادث زمانه و تغییرات روزگار و سالها و همچنان همواره از صلبى به رحمى کوچ کردم در ایام قدیم و گذشته و قرنهاى پیشین و از روى مـهـر و راءفـتـى که به من داشتى و احسانت نسبت به من مرا به جهان نیاوردى در دوران حکومت پیشوایان کـفـر آنـان کـه پـیـمان تو را شکستند و فرستادگانت را تکذیب کردند ولى در زمانى مرا بدنیا آوردى که پـیـش از آن در علمت گذشته بود از هدایتى که اسبابش را برایم مهیا فرمودى و در آن مرا نشو و نما دادى و پیش ازایـن نـیـز بـه مـن مـهـر ورزیدى بوسیله رفتار نیکویت و نعمتهاى شایانت که پدید آوردى
خدا را شکر که ما در حکومتی که پیشوایان آن کفار بودند که پیمان تو را شکستند و فرستادگانت را تکذیب کردند متولد نشدیم.
و مارا در زمانی به دنیا آوری که اسباب هدایت برایمان مهیا بوده است. و امکان رشد در راه ت برای مان هر چه بیشتر مهیا شده است.
خدایا شکرت.
که امام خمینی ای آمد و انقلابی به راه انداخت و مقدمات راه انبیا را در برپایی حکومت حق ادام داد.
که جز در این بیرق نمی توان امیدی به هدایت جهان شمو ل داشت.
«««««««««««««««««««««««
هر کسی که گمان دارد فرزندش و خانواده اش و دوستان ش در راه هدایت در تکاپو باشد، باید بداند قدم اول داشتن حکومت دینی ست. و الا ساختاری از هدایتِ همه جانبه برای افراد شکل نمی گیرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. دعای عرفه امام حسین علیه السلام
برچسبها: دعای قرآنی
انسان تا یک عالمه کار نداشته باشد یک کار را هم انجام نمی دهد.
از امشب خواهیم دید که سیاست خبری و تحلیلی تلویزیون درباره ی سفر امریکای جناب رییس جمهور چرخشی 180درجه ای یا حداقل 90 درجه ای خواهد داشت..!
مواجهه ی تلویزیون با سفر شیخ حسن روحانی و متون و حواشی اش، بسیار به مواجهه اش با فتنه ی 88 شبیه بود. گیجی و سردرگمی شبکه ها و بخش های خبری در این دو هفته به وضوح نشان می داد که مدیران تلویزیون و مسئولین واحد سیاسی سازمان، تحلیل روشنی ا ز وقایع سفر روحانی ندارند. این موضوع نداشتن تحلیل به علاوه ی تصور معوجی که مدیران از سطح درک و شعور مخاطبشان دارند ، باعث شد که اطلاعات و تحلیل ها درباره ی این سفر را با " قطره چکان" به مخاطب بدهند و تنها به گزاره های کلی اکتفا کنند. مردمی که در این دو هفته تنها منبع خبری شان تلویزیون بوده است به احتمال زیاد اکنون تصویر روشن و واضحی از آن چه در نیویورک گذشته ندارند. شاید از امشب، تلویزیونی که درباره ی سفر روحانی و مکالمه اش با اوباما روش "خبررسانی خنثی" و در مواردی"احسنت و شادباش" را در پیش گرفته بود از آن سوی بام بیفتد و تمرکزش را به آن چه آقا " نابجا" نامید ، قرار دهد. اما مسلم است که سیاست خبری منفعلانه و مبهم تلویزیون اصلاح نشده و مدیران این رسانه ی ملی از آن چه در روزهای ابتدایی فتنه ی 88 گذشت، درس نگرفته اند. یادمان نرفته که در روزهای آغازین فتنه، تلویزیون که تنها رسانه ای بود که می توانست با اطلاع رسانی های به موقع و درست، بر کنترل ابعاد فاجعه اثر بگذارد، چشمانش را بر همه چیز بست و سیاست "انکار" در پیش گرفت. سه روز طول کشید تا تلویزیون بفهمد و باور کند که خبری هست... و باید کاری کرد...
تلویزیون ما، هیچ اراده ای برای ارتقای تحلیل سیاسی و بصیرت ملت، ندارد و حتی از عملکرد اشتباه خود در گذشته نیز درس نمی گیرد. خدا بیامرزد جناب جومونگ و پدر نویسنده ی این سریال را که اندکی تحلیل به ملت می دهد. عمیقا معتقدم بینش سیاسی که این سب ها "افسانه ی جومونگ" به مردم ما می دهد از فعالیت های متنوع اما بی رنگ و بوی واحد سیاسی سازمان صدا و سیما بیشتر است.
دو سه شب پیش جناب جومونگ (!) می گفت: " اگر از دشمن بترسیم می بازیم و نمی توانیم با تحریم ها مقابله کنیم...!" بعد هم رفت تا راهی پیدا کند که بدون عجز و لابه مقابل امپراطوری "هان"، نمک داشته باشند! به جای نمک می توانید خیلی اقلام دیگر را بگذارید که امروز برای ما تحریم شده! حالا خداوکیلی آدم جومونگ ببیند بهتر است یا خبر ساعت 21؟!!
ــــــــــــــــــــ
شهریور.
قال رسول الله: انَّ سُرعة ائتلافِ القُلوبِ الابرار اذا التَقَوا و ان لَم یُظهِروا التَّوَدُِدَ بِاَلسِنَتِهِم کَسُرعةِ اِختِلاطِ مَاءِ السَّماءِ بِمَاءِ الانهَارِ
وَ اِنَّ بُعدَ ائتلافِ قُلوبِ الفجّارِ اذا التَقَوا و اِن أظهَرو التَّوَدُِدَ بِاَلسِنَتِهِم کَبُعدِ البَهائِمِ مِنَ التَعاطپُفِ و َ اِن طَالَ اعتلافُها علی مِذوَدٍ واحدٍ.
پیامبر فرمودند: براستی که شتاب و سرعت پیوستن دلهای ابرار بهنگام ملاقات، رویارویی و پیوستنشان به یکدیگر- هر چند عاری از هر ابراز علاقه ی ظاهری و زبانی باشد- همچون شتاب و سرعت پیوستن آب باران به آب رودخانه ها است.
و نیز دوری دلهای شکاف ایجاد کنندگان و فجّار - هرچند مهر و محبت را با زبان و به ظاهر بیان کنند- مانند دوری حیوانات از دوستی و محبت است، هر چند علف خوردنشان بر سر یک آخور به طول انجامد.
ـــــــــــــــــــــــــــ
1.تحف العقول، ترجمه ی جفعری، ص352.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
واکنش انسانها به حقیقت متفاوت است، و این تفاوت حاصل وابستگی آنها به عقبهای از پس زمینهها و بسترهایی است که ظرف ادراکی او را ساختهاند، اینکه برخی حقیقت را تلخ میشمارند یا آن را به چشم شیری مهیب میبینند که منجر به رمیدن آنها میشود، حاصل همین وابستگی است. سختترین کار در چنین جامعهای قیام در راه حق است و جامعه با این کیفیت در حکم کودکی است که ترسیدن بیمارگونه او اجازه نزدیک شدن طبیب را نمیدهد و به تبع مداوای او نیز صعب و سخت خواهد بود.
در این میان نکتهای را نباید از نظر دور داشت و آن این که همان انسانهایی که متأثر از پس زمینهها هستند، خود اصلی ترین مؤلفه در شکلگیری بستر و پسزمینه محسوب میشوند. ملاحظه این نکته در کنار بیان گذشته، نتیجه مهمی را سامان میدهد و آن این که واکنش انسانها به حقیقت حاصل نسبت ارتباطی آنها با انسانهای دیگر است. به بیان روشنتر چهار مرحلهای که در مقاله گذشته از آنها به عنوان مراحل عقلیِ ساختِ یک نظام قرآنی یاد شد، یعنی بستر سازی، کادرسازی، مدلسازی و نهایتاً نظام سازی، بیش از هر چیز متأثر از آن عنصری است که از آن به عنوان کادر یاد کردیم.
- به این نکته دقت شود که رسول خدا(ص) در بستری که به شدت متأثر از جهالت انسانها بود، به دنبال انسانهایی میگشت که به او ایمان بیاورند.یعنی از یک بستر ناآماده، به دنبال تراشیدن کادر لازم و صالح بود تا بتواند جامعه کوچکی از آنها را به عنوان مدل بسازد و رونوشتهای آن مدل و قالب را برای تحقق ظَهر و غلبه دین حق بر همه دینهای دروغین بهکار بگیرد. در این میان تنها ابزار او قیامی است که عین وحی است که در پیامبری از جنس بشر یعنی خود ایشان متجلی شده است. همه چیز پیامبر(ص) ابتدائاً در خود او خلاصه میشود و علی(ع) و خدیجه(س) که به مثابه خود اویند و اگر کسی میخواست او را به سخره بگیرد همین که ایشان حرفی بزند و کسی مثل علی(ع) هم شاهد او باشد کافی بود...(خطبه قاصعه)
- سهمگین ترین قسمت قیام همینجاست یعنی آنجا که پیامبر باید بگوید خدا از بین همه افراد با من سخن گفته است و از کلامی تعریف کند که خود آورده است و انسانها را به مرام خود دعوت کند، علی(ع) هم سر تکان بدهد و تأیید کند! اگر شنیدی که در سورهای گفته شد، ای جامه بخود پیچیده قیام کن و انذار بده، و لباست را که به انواع تهمت و تعرض آلوده شده را پاک کن و لب بازکن و تکبیر بگو تعجب نکن چون، همه این فعلهای امر از آن روست که موانع قیام سهمگین است و اوج این سهمگینی آنجاست که هر چه از بزرگی قرآن بگویی و زیادت آن دلالت بدهی اینگونه تلقی شود که منت میگذاری و فخر میفروشی!(ولاتمنن تستکثر). وای خدا! چقدر سخت است برای ولی الهی اینکه مجبور شود بگوید انا ابن کعبه و مِنا! انا ابن زمزم و صفا!... و چقدر دلچسب و ضروری است اینکه همه این حرفها از کس دیگری شنیده شود، یکی دیگر بگوید تا او مجبور نباشد طرف شود با بستر و معرکهای که همه میپندارند او خودرأی است یا خودشیفته است یا به خود و در جهت منافع خود دعوت میکند و ...
- نمیدانم امام(ره) چه حالی داشت وقتی که میگفت: ولایت فقیه ولایت رسول الله است! چه حالی داشت وقتی که ولایت فقیه را عمود خیمه اسلام معرفی میکرد چه حالی داشت وقتی که شکست جمهوری اسلامی را شکست اسلام معرفی میکرد وقتی که میگفت پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد و...این مرد چگونه توانست چنین کلماتی را بگوید! او چه کرد؟این حرفها چه معنی داشت؟حاصلش غیر این بود که گفتهاست از نظر من تبعیت کنید! این نظر که نظر من است، همان نظر خداست!
- امام راحل(ره) با به کار بردن تعبیر جام زهر، دو ساحت از شرایط را ترسیم کردند، یکم شرایطی که اساسش قواعد رایج تحلیلی است و شکست و پیروزی و کلیدواژگان دیگر، معنایش چیزی متفاوت با آنچه در معادلات معمول است تحلیل نمیشود. گرانی، گرانی است و همان اثری را ایجاد میکند که در بلاد کفر. تورم، بیماری هلندی، نقدینگی، رکود، پیشرفت همگی منظم به نظم جهانی است. بله با این ملاک اگر گلوی تو را فشردند باید با هر ابزار رایجی که هست این فشار را برداری. دوم شرایطی که شبیهترین مثل به کربلاست؛ فقر و فشار و تحریم، نبرد نابرابر، توان یک به صد و همه و همه بهانهای برای بروز انفاق اغنیا، توسعه زیرساختهای کشاورزی، بنای صنعت هماهنگ با مقاومت یا به بیان دیگر اقتصاد مقاومتی است. فشار به معنی فشار نیست به معنی همدلی است و محدودیت یعنی عرصه جدید و... . حال اگر امام راحل(ره) فرمودند پذیرش قطعنامه، معنایش گوارایی و هینئاً مریئاً بودن نیست. جام زهر جام زهر است و در آنجایی تحقق میابد که مرگ بر امریکا را فرهنگ نکرده باشی و به تفصیل نرسانده باشی در این شرایط مطابق با قواعد معمول مذاکره صورت میگیرد حمایت هم میشود اما هرگز دست مریزاد ندارد دیپلماسی پذیرش قطعنامه، ایدآل نیست، جام زهر است! جام زهر تحت شرایطی حمایت میشود اما تبریک گفتن ندارد!
- این روزها، خیلی دلم میخواهد بشنوم که شیر مرد یا شیر زنی بگوید: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنْذِرْ وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ وَ ثِیابَکَ فَطَهِّرْ وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ ...
ما از تحرک دیپلماسی دولت حمایت میکنیم و به تلاش دیپلماسی اهمیت میدهیم و از آنچه در سفر اخیر بود حمایت میکنیم البته برخی از آنچه در سفر نیویورک پیش آمد به نظر ما بجا نبود
ما به هیئت دیپلماسی دولت عزیزمان خوشبین هستیم ولی به آمریکایی ها بدبینیم.
خودبرتربین و غیر منطقی و عهدشکن است و دولتی در تصرف شبکه صهیونیسم بین المللی است.