قرآن را بر میدارد...
می نشیند سوره ها را می خواند یکی یکی.
دفتری در دست دارد برای یادداشت کردن نکاتی که به خواهر زاده هایش هدیه بدهد.
نکته های ناب برای نوجوانان.
براستی هم ناب می شوند...
یکی می آید دفترچه را می بیند و می گوید چه خوب است و دلنشین؛ و چاپش می کند.
دیگری می آید می گوید چه نکته های کاربردی ای؛ و ترجمه اش می کند.
از یک دفترچه ای با نیت خالصانه و در راه کمک گرفتن از قرآن... الان 2 کتابچه فارسی و انگلیسی موجود است.
و از یک کار کوچک و به ظاهر ساده؛ دو اثر ماندگار باقی ست.
قرآن باید بخوانَدَت.
بسم الله....
برای دیدن حاصل کار لینک زیر را مشاهده کنید:
http://azizestan.com/1393/04/437/
برچسبها: خروجی قرآنی
به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی
حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعد کرد که دربارهی آنها مستقیماً با شما سخن بگویم. من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده میانگارم، بلکه به این سبب که آیندهی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حسّ حقیقتجویی را در قلبهای شما زندهتر و هوشیارتر مییابم. همچنین در این نوشته به سیاستمداران و دولتمردان شما خطاب نمیکنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کردهاند.
سخن من با شما دربارهی اسلام است و بهطور خاص، دربارهی تصویر و چهرهای که از اسلام به شما ارائه میگردد. از دو دهه پیش به این سو ــ یعنی تقریباً پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی ــ تلاشهای زیادی صورت گرفته است تا این دین بزرگ، در جایگاه دشمنی ترسناک نشانده شود. تحریک احساس رعب و نفرت و بهرهگیری از آن، متأسّفانه سابقهای طولانی در تاریخ سیاسی غرب دارد. من در اینجا نمیخواهم به «هراسهای» گوناگونی که تاکنون به ملّتهای غربی القاء شده است، بپردازم. شما خود با مروری کوتاه بر مطالعات انتقادی اخیر پیرامون تاریخ، میبینید که در تاریخنگاریهای جدید، رفتارهای غیر صادقانه و مزوّرانهی دولتهای غربی با دیگر ملّتها و فرهنگهای جهان نکوهش شده است. تاریخ اروپا و امریکا از بردهداری شرمسار است، از دورهی استعمار سرافکنده است، از ستم بر رنگینپوستان و غیر مسیحیان خجل است؛ محقّقین و مورّخین شما از خونریزیهایی که به نام مذهب بین کاتولیک و پروتستان و یا به اسم ملیّت و قومیّت در جنگهای اوّل و دوّم جهانی صورت گرفته، عمیقاً ابراز سرافکندگی میکنند.
این بهخودیخود جای تحسین دارد و هدف من نیز از بازگوکردن بخشی از این فهرست بلند، سرزنش تاریخ نیست، بلکه از شما میخواهم از روشنفکران خود بپرسید چرا وجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله بیدار و آگاه شود؟ چرا بازنگری در وجدان جمعی، باید معطوف به گذشتههای دور باشد نه مسائل روز؟ چرا در موضوع مهمّی همچون شیوهی برخورد با فرهنگ و اندیشهی اسلامی، از شکلگیری آگاهی عمومی جلوگیری میشود؟
شما بخوبی میدانید که تحقیر و ایجاد نفرت و ترس موهوم از «دیگری»، زمینهی مشترک تمام آن سودجوییهای ستمگرانه بوده است. اکنون من میخواهم از خود بپرسید که چرا سیاست قدیمی هراسافکنی و نفرتپراکنی، اینبار با شدّتی بیسابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟ چرا ساختار قدرت در جهان امروز مایل است تفکر اسلامی در حاشیه و انفعال قرار گیرد؟ مگر چه معانی و ارزشهایی در اسلام، مزاحم برنامهی قدرتهای بزرگ است و چه منافعی در سایهی تصویرسازی غلط از اسلام، تأمین میگردد؟ پس خواستهی اوّل من این است که دربارهی انگیزههای این سیاهنمایی گسترده علیه اسلام پرسش و کاوش کنید.
خواستهی دوم من این است که در واکنش به سیل پیشداوریها و تبلیغات منفی، سعی کنید شناختی مستقیم و بیواسطه از این دین به دست آورید. منطق سلیم اقتضاء میکند که لااقل بدانید آنچه شما را از آن میگریزانند و میترسانند، چیست و چه ماهیّتی دارد. من اصرار نمیکنم که برداشت من یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیرید بلکه میگویم اجازه ندهید این واقعیّت پویا و اثرگذار در دنیای امروز، با اغراض و اهداف آلوده به شما شناسانده شود. اجازه ندهید ریاکارانه، تروریستهای تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند. اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید. با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) آشنا شوید. من در اینجا مایلم بپرسم آیا تاکنون خود مستقیماً به قرآن مسلمانان مراجعه کردهاید؟ آیا تعالیم پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) و آموزههای انسانی و اخلاقی او را مطالعه کردهاید؟ آیا تاکنون به جز رسانهها، پیام اسلام را از منبع دیگری دریافت کردهاید؟ آیا هرگز از خود پرسیدهاید که همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزشهایی طیّ قرون متمادی، بزرگترین تمدّن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکّران را تربیت کرد؟
من از شما میخواهم اجازه ندهید با چهرهپردازیهای موهن و سخیف، بین شما و واقعیّت، سدّ عاطفی و احساسی ایجاد کنند و امکان داوری بیطرفانه را از شما سلب کنند. امروز که ابزارهای ارتباطاتی، مرزهای جغرافیایی را شکسته است، اجازه ندهید شما را در مرزهای ساختگی و ذهنی محصور کنند. اگر چه هیچکس بهصورت فردی نمیتواند شکافهای ایجاد شده را پر کند، امّا هر یک از شما میتواند به قصد روشنگریِ خود و محیط پیرامونش، پلی از اندیشه و انصاف بر روی آن شکافها بسازد. این چالش از پیش طراحی شده بین اسلام و شما جوانان، اگر چه ناگوار است امّا میتواند پرسشهای جدیدی را در ذهن کنجکاو و جستجوگر شما ایجاد کند. تلاش در جهت یافتن پاسخ این پرسشها، فرصت مغتنمی را برای کشف حقیقتهای نو پیش روی شما قرار میدهد. بنابراین، این فرصت را برای فهم صحیح و درک بدون پیشداوری از اسلام از دست ندهید تا شاید به یمن مسئولیّتپذیری شما در قبال حقیقت، آیندگان این برهه از تاریخ تعامل غرب با اسلام را با آزردگی کمتر و وجدانی آسودهتر به نگارش درآورند.
سیّدعلی خامنهای
1393/11/1
برچسبها: رهبر قرآنی
ظرف هر چه محدودیتش مشخص تر باشد، میزان بارانِ نازل شده در آن مشخص تر خواهد بود.
محدوده و محدودیتِ ظرف، نمایشگر گنجایش آن برای بارش باران است.
وجودِ انسان ظرف اوست.
انسان هر چه نسبت به محدودیت هایش آگاه تر باشد و بدان توجهِ معنادار داشته باشد، میزان استفاده اش از جسم و روحش بیشتر خواهد شد.
روح قابلیتی دارد که در جسم، تجلی و بروز پیدا می کند؛1
و جسم 2 ویژگی دارد: محدوده (یعنی چهارچوب) و محدودیت (یعنی حد خوردن)
برای اینکه این جسم بتواند از آن روح کمال بهره مندی را ببرد، نیاز دارد به محدوده و محدودیتش توجه کند.
هر چه این دقت بالا رود، بهره مندی از روح بالا تر رفته و ارتباط انسان با خداوند توسعه بیشتری پیدا می کند و توحید در وی به مراتب قوت بیشتری می یابد.
زندگی انسان پر است از:
محدوده ها و محدودیت ها.
تمامی ناتوانایی ها، نشدن ها، کاستی ها، کمبود ها، ضعف ها و ... هر آنچه دست و پای آدمی را برای رسیدن به منویاتش می بندد؛ نشان از محدود بودنِ اوست.
و همین امر قابلیتِ تجلی روح را در وی بیشتر می کند. چرا که روح، «جسمانیُ الحدوث» است و تجلی اش در همین محدودیت هاست.
پس هر چه محدودیت بیشتر، قوه ارتباط و پیوند با روحِ زندگی محکم تر.
این روح همان کمالِ بی نهایتی ست که در درون هر انسانی به ودیعه نهاده شده و مقصدش به عبودیت رساندنِ بندگان و الحاق کامل آنها به خداوند است.
مثلا:
آدمی را می بینی که در سن 30 سالگی قرار دارد ولی هنوز خصلت های کودکان در او دیده می شود، زود رنج است، بیی جهت عصبانی می شود، پرخاش می گوید و ...
اگر این آدم بخواهد خود را اصلاح کند، با سختی های زیادی خود را مواجه خواهد دید.
حال او چه می کند؟
محدودیت ها، شکست ها و ضعف هایش را می بیند و می داند که این برای رفع این محدودیت و پیش رفتن به سمت کمال، محدودیت هایش زمینه کمک رسانی و امداد را فراهم می کند.
می بیند که به ازای هر ضعفی که دارد می تواند خوبی و کمالِ بالاتری را درک کند.
می بیند که به خاطر هر ضعفی که دارد می توند به خوب ها و کاملانِ عالم متوسل شود.
می بیند که به خاطر مشکلات و مسائلی که دارد راه های بهتر و تدبیرهای راهگشاتری را باید استفاده کند.
می بیند که ...
اینطور که زندگی اش را بررسی می کند، جسمش را در خدمت آن مقدس ترین معنویات و رو به تکامل ترینِ آنها می گیرد و میلش را مطابق میل خوبی های بینهایت سوق می دهد. می تواند آیات خدا را که زندگی اش سرشار از آن است ببیند 2و گام به گام از ضعف های فعلی اش رها می شود و محدودیت های والاتری را متوجه می شود.
و پله پله به سمت ملاقات خدا نزدیک تر می گردد.3
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سوره مبارکه حجر، آیه: 9: وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِى؛ از روح خود در آن دمیدم.
2سوره مبارکه یونس، آیه:7: انَّ الذین لا یرجون لقاءنا و رضوا بالحیوة الدنیا و اطمانوا بها والذین هم عن آیاتنا غافلون.
3سوره مبارکه انشقاق، آیه: 6 : یا ایها الانسان إنک کادحٌ ربک کدحاً فملاقیه.
* از منظر قرآن، روح دارای مقام والایی ست که به خداوند اتلاق می گردد، سوره مبارکه اسرا، آیه 89: یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی؛ از تو درباره روح سؤال می کنند بگو روح امر ربم است.
برچسبها: مشاوره قرآنی
اِلهى....
ِانْ اَدْخَلْتَنِى النَّارَ خدایا اگر به دوزخم ببرى
فَفى ذلِکَ سُرُورُ عَدُوِّکَ این کار موجب خوشحالى دشمنت گردد
وَ اِنْ اَدْخَلْتَنِى الْجَنَّةَ و اگر به بهشتم ببرى
فَفى ذلِکَ سُرُورُ نَبِیِّکَ، موجب خوشحالى پیامبرت بشود
و َاَ نَا وَاللَّهِ اَعْلَمُ و من به خدا سوگند مسلّماً مىدانم
اَنَّ سُرُورَنَبِیِّکَ اَحَبُّ اِلَیْکَ که خوشحال شدن پیامبرت را بیشتر
مِنْ سُرُورِ عَدُوِّکَ.... از خوشحال شدن دشمنت دوست دارى ...
فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی
برچسبها: مجاهد قرآنی
دست هایت را که نگاه می کنی باید پر باشد.
و در پیشگاه والایش حرف های زیادی برای گفتن و بیان کردن داشته باشی.
برای اینکه این دست ها پر باشند، چه باید کرد؟
اگر بناست ظرفت وسیع باشد باید «اهل تغییر» باشی.ن
هر انسانی در حرکت به سمت کمال خود «یک سیری» دارد.
که با علم «فلق شناسی» می تواند آینده خود را انتخاب کند و ببیند.
و با همان علم می تواند، گذشته خود را تحلیل کند.
آنچه در این 2 منظر(نگاه به آینده و تحلیل گذشته) اهمیت دارد، تغییراتی ست که لازم است فرد در خودش ایجاد کند.
با کمک این تغییرات، انسان پیوسته می تواند خود را در معرض رحمت واسعه خدا قرار دهد.
با کمک این تغییرات، انسان می فهمد که در تغییرات گوناگون زندگی ، نباید در برابر خدا حس هایش متفاوت باشد. نباید رحمت خدا را با تغییرات خودش در تغییر ببیند.
بلکه رحمت خدا بدون هیچ وقفه ای در جریان است و این انسان است که در فراز و نشیب های زندگی اش باید خود را در دامان این جریان ثابت قرار دهد.
این نگاه برای انسان به طور یکنواخت و پیش رونده، طلب، اراده و امید به رحمت خدا را به همراه داشته و وی را در زندگی طالب تغییر می نماید.
و در این روند هیچ مانعی نمی تواند مقابل رسیدین به مقاصد والای زندگیِ وی باشد.
چرا؟
چون ربّ فلق آن است : بدلیل رحمت واسعه اش که با عمل فرد کم و زیاد نمی شود، مانعی برای سیروریت و شدن و تغییر از وضع موجود به وضع مطلوب در زندگی انسان در آن وجود ندارد.
این علمِ مهم؛ سبب می شود که انسان خود را گرفتار نداشته های خود به عنوان وجود مانع در مسیر رسیدن به مقاصد بالای خود نکند.
و همیشه در تکاپوی حرکت و طلب مرحله ی بالاتر از آنچه الان در آن قرار دارد باشد.
زیرا خداست که همه کاره ی این عالم است و اون که می تواند اراده ها را هم شکند و عزم ها را بشکند. و تمام موانع موجود اعم از کمبود ها و نقص ها و نداشته ها را جبران کند.1
اگر من توانی ندارم برای انجام ندادن کاری، اگر صفت نادرستی دارم، اگر والدین خوبی نداشتم، اگر در محیط رشدیِ خوبی بزرگ نشده ام، اگر هزاران مانع داشتم برای رسیدن به منِ مطلوبم این خدای واحد است که در موانع متعدد زندگی من، بطور ثابت خدایی می کند و می توانم همواره در کمی ها و کاستی ها و پیشرفت های زندگی؛ از رحمتِ واسعه او بهره مند شوم.
و او را وجه ثابت زندگیِ متغیر خود بدانم و دست از طلب ندارم تا کام من بر آید؛ یا تن رسد به جانان؛ یا جان ز تن بر آید.2
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سوره مبارکه فلق، آیه 1: قل اعوذ برب الفلق.
2. علم توحید، زیر بنا و مقدمه فلق شناسی ست. وقتی علم توحید وارد شود طلب و عمل هم وارد می شود. سبب می شود که بدانیم خدایی که داریم چه مختصاتی دارد، چه جایگاهی در زندگی ما دارد، ما چه کمکی می توانیم از او در زندگی مان بگیریم، چه بهره هایی می توانیم از او در زندگی مان ببریم.
آیا نگاه ما به خداوند، نگاه تفصیلی و بسیط است؟!
اگر شناخت کلی ما از خداوند به شناخت تفصیلی و جزئی تبدیل شود و کارکرد اسماء الله در زندگی مان مشخص شود، عمل مان غیر از این عملی می شود که الان داریم. و زندگی ما غیر از این زندگی ای می شود که هم اکنون در آن به سر می بریم.
برچسبها: توحیدِ قرآنی