سلام گرامي
در وب نوشته اي که فقط براي يوسف زهراست رهنمون شديم به نردبان هم خوانديم و هم بهره اي...
گفته ايد:
"
اگر «وليّ»، اذن دهد، ديگر اجازه ي «پدر» مطرح نيست."
حرفي است هم معقول هم به حق
او سالها پيش گفته بود:
"
رابطه ام با رهبر معظم انقلاب، رابطه اي است از جنش «پدر-پسري».
"
شما که مي دانستي و مي داني چرا همان ساعت حرف حق را نگفتي
چرا همان وقت کسي به فکر فرداي اين حرف نبود
چرا اکنون
چرا....
ما دير مي فهميم دير يا مي گيريم دير از تجربه عبرت مي گيريم
دير بني صدر را شناختيم و وقتي شناختيم کار از کار گشته بود
دير مجاهدين را شناختيم و وقتي شناختيم باز...
دير نهضت آزاي را شناختيم و باز...
آن وقت ها امام بود و دنياي معرفت و البته آن همه هم دلداده و آنقدر دير
اما اين روزها که بصيرت خواص و عوام را غبار مکر و نفاق و جهل و منفعت طلبي و خوخواهي گرفته و ولي هم تنها... که بايد بفهميم...
دو سال ديگر برايپي بردن به اشتباه امروز دير است برادر... دير است...
يادش بخير پير جماران مي گفت" ما موظف به تکليفيم نه مکلف به نتيجه" اما
اين روزها نتيجه که بماند کسي خودش را مکلف به تکليف هم نمي داند و مي کنند
هر آنچه آب در آسياب دشمن قسم خورده مي ريزد....
تنها شده... تنها شده ايم... يتيم شده ايم و بي کس... انگار يادش رفته که مولاي ماست...
اينگونه گفتم تا شايد دلش که اين روزها بيت الاحزان مادر است را کمي سوزانده باشم...
"اللهم صل علي فاطمه و ابيها و بعلها و بنيها"