• وبلاگ : نردبان
  • يادداشت : گام به گام...
  • نظرات : 2 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ايلار 

    مرحوم دولابي:

    محبت کارش تغيير دادن و رنگ زدن است، مگر نميبيني که آن کس که دوستش داري، اخلاق و رفتار تو را عوض کرده و تو مانند او شده اي؟

    مواليان ما (پيامبر و ائمه) ، ما را با محبت خود رنگ الهي ميزنند

    + مسطور 
    سلام مادر مهربان
    آنوقت همه آدم ها نيز شبيه هم ميشوند. چقدر زيباست سنخيت آدم ها
    + طيبه 


    سلام عزيز جان

    مطلب برا امام هادي يادتون نره

    اجرتون با خودشون

    (حالا انگار اون آدمک بخت برگشته به کي چيکارداره!)

    ياعلي

    + راهي 

    اتفاقا من هم خيلي خيلي اين آدمک را دوست دارم
    پاسخ

    اي تفاهم... اي رفيق... اي هم همه چي...
    + اخروي 


    اين آدمك را دوست داري !

    اينكه ميگه همه دنيا مال من

    خيلي محكم چسبيده به دنيا

    ولش كن دل نبند به اين آدمك آدمك هاي ديگه هم نياز به توجه دارن

    پاسخ

    خب هر مساله اي وجوه مختلفي دارد... احاطه اش را دوست دارم..اينکه از بالا نگاهش مي کند و بر آن تفوق دارد... اينکه انگار از جايي که نامش جاي ديگر است، بر آن نظر دارد... در مشتش است...بازيچه اش است تا برسد به او... تا پلش باشد...تااااااا....خب رسيدن به نام شما دوست داشتني ست ديگر.ن؟

    توي وبلاگ ساختمان همسران کامنت گذاشته بوديد:

    ريا نباشه ها ....

    اما توي عروسي ما هم همه ي انبياء دعوت بودن و همه ي ائمه...

    حضرت ابراهيم مجلس ما خيلي پر رنگ بود....

    و البته حضرات ديگر.

    حقيقتا خيلي پر عظمت بود مراسم ما....

    مي تونين يه کم برام توضيح بدين راجع بهش؟

    پاسخ

    چي رو توضيح بدم؟ خب مهموني اومده بودن ديگه دعوت داشتن. تازه از حضرت سليمانش حرف نزدم! ..... جداي از مضاح:بعضي ها کريمند...دعوت را رد نمي کنند...فقط کافي ست مجلس، مخالف خواست خدا نباشد...همين.
    + نويسا 

    خوندن وبلاگتون سخته با اين قالب :(
    پاسخ

    آخه ما اين آدمک رو خيلي دوستن داريم :)... چه کنيم؟